جواب سؤالی که سؤالش اين که خدا کيه و يا چيه و يا کجاست رو برای بچه زير ۸ يا ۱۰ سال سن چطوری بايد داد؟ ادامه خواندن شناساندن خدا به كودك
دسته: کلام و عقاید
ماه رمضان و شيطان
گفته مى شود كه در ماه رمضان، شيطان به زنجير كشيده مى شود، پس دليل گناهان ما در اين ماه چيست؟ اصولاً چرا خداوند به شيطان مهلت داده ما را به گناه بكشاند تا مجبور باشيم با اين همه سختى، خود را از شرّ او رهايى بخشيم؟ ادامه خواندن ماه رمضان و شيطان
روزه و رياضت
آيا روزه نوعى رياضت نيست؟ اگر چنين است تفاوت آن با رياضت هاى غير دينى در چيست؟ ادامه خواندن روزه و رياضت
فهم قرآن
آيا برداشت هاى فردى از قرآن صحيح است؟ آيا نمى شود بدون مراجعه به تفسيرها خودمان از قرآن استفاده كنيم؟ مگر قرآن هدايت براى همه نيست؟ ادامه خواندن فهم قرآن
آداب تلاوت قرآن
در هنگام تلاوت قرآن چه آدابى را رعايت كنيم تا بيشترين بهره را ببريم؟ آيا خواندن ترجمه فارسى قرآن هم ثواب دارد؟ ادامه خواندن آداب تلاوت قرآن
دعا و حکمت بالغه
آیا دعا با اعتقاد به اینکه خداوند حکیم است و کارها را بر وفق مصلحت انجام مى دهد منافات ندارد؟! ادامه خواندن دعا و حکمت بالغه
رزاق بودن خدا با فقر و گرسنگی مردم سازگاری دارد یا نه؟
رزاق بودن خدا با فقر مردم سازگاری دارد یا نه؟
سوال
اگر رزق و روزی از طرف خدای رزاق تأمین شده، پس چرا بسیاری بر اثر گرسنگی میمیرند؟
پاسخ اجمالی
منظور از اینکه خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمتها و روزیها از سوی او سرچشمه میگیرد، و او برای تمام انسانها و موجودات اگر رزق و روزی از طرف خدای رزاق تأمین شده، پس چرا بسیاری بر اثر گرسنگی میمیرند؟
پرسش:
اگر خدای منّان روزی رسان است؛ چرا بعضیها از گرسنگی میمیرند؟!
منظور از اینکه خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمتها و روزیها از سوی او سرچشمه میگیرد، و او برای تمام انسانها و موجودات رزق و روزی معین میکند.
اما این بدان معنا نیست که روزی مادی انسان چون از قبل مشخص و معین شده؛ لذا اعمال وی نقشی در آن ندارد؛ چیزی آنرا کم و زیاد نمیکند؛ یا افراد با گرسنگی مورد آزمایش خدا قرار نمیگیرند، و یا آنکه در طول تاریخ، هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد!
بهرهمندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی مقدر شده به فعلیت میرسد. کسانی که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمیکنند، قطعاً شرط تحقق آنرا اجرایی نکردهاند.
یا کسانی که در برابر شکر نعمتهایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت میکنند، خود درهای گشایش روزی را به روی خود میبندند. از طرفی ممکن است مصلحت خدا در تنگگرفتن روزی برخی افراد و جوامع باشد. گنهکاران به دلیل مجازات و نیکوکاران جهت آزمایش!
پاسخ تفصیلی
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «هیچ جنبندهاى در زمین نیست، مگر آنکه رزقش به عهده خدا است».[۱]
اما در عین حال مشاهده میشود که در طول تاریخ بسیاری از مردم، همینطور دیگر موجودات بر اثر گرسنگی از دنیا رفتهاند؛ لذا با توجه به مقدر بودن روزی و رزاقیت خداوند، این مسئله چگونه توجیه پذیر است؟!
در ارتباط با این موضوع باید گفت؛ منظور از اینکه خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمتها و روزیها از سوی او سرچشمه میگیرد و او برای تمام انسانها و موجودات دیگر رزق و روزی مقدر کرده است.
اما این بدان معنا نیست که چون روزی مادی انسان از قبل مشخص و معین شده، اعمال انسان نقشی در آن ندارد و آنرا کم و زیاد نمیکند و یا اگر رزق و روزی از طرف خدای رزاق تأمین شده، پس چرا بسیاری بر اثر گرسنگی میمیرند؟
پرسش:
اگر خدای منّان روزی رسان است؛ چرا بعضیها از گرسنگی میمیرند؟!
پاسخ اجمالی
منظور از اینکه خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمتها و روزیها از سوی او سرچشمه میگیرد، و او برای تمام انسانها و موجودات رزق و روزی معین میکند.
اما این بدان معنا نیست که روزی مادی انسان چون از قبل مشخص و معین شده؛ لذا اعمال وی نقشی در آن ندارد؛ چیزی آنرا کم و زیاد نمیکند؛ یا افراد با گرسنگی مورد آزمایش خدا قرار نمیگیرند، و یا آنکه در طول تاریخ، هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد!
بهرهمندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی مقدر شده به فعلیت میرسد. کسانی که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمیکنند، قطعاً شرط تحقق آنرا اجرایی نکردهاند. یا کسانی که در برابر شکر نعمتهایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت میکنند، خود درهای گشایش روزی را به روی خود میبندند.
از طرفی ممکن است مصلحت خدا در تنگگرفتن روزی برخی افراد و جوامع باشد. گنهکاران به دلیل مجازات و نیکوکاران جهت آزمایش!
پاسخ تفصیلی
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «هیچ جنبندهاى در زمین نیست، مگر آنکه رزقش به عهده خدا است».[۱]
اما در عین حال مشاهده میشود که در طول تاریخ بسیاری از مردم، همینطور دیگر موجودات بر اثر گرسنگی از دنیا رفتهاند؛ لذا با توجه به مقدر بودن روزی و رزاقیت خداوند، این مسئله چگونه توجیه پذیر است؟!
در ارتباط با این موضوع باید گفت؛ منظور از اینکه خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمتها و روزیها از سوی او سرچشمه میگیرد و او برای تمام انسانها و موجودات دیگر رزق و روزی مقدر کرده است.
اما این بدان معنا نیست که چون روزی مادی انسان از قبل مشخص و معین شده، اعمال انسان نقشی در آن ندارد و آنرا کم و زیاد نمیکند و یا هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد.
بهرهمندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی به فعلیت میرسد. کسانی که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمیکنند، قطعاً شرط تحقق آنرا اجرایی نکردهاند. یا کسانی که در برابر شکر نعمتهایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت میکنند، اینان خود درهای گشایش روزی را به روی خود میبندند.
قرآن کریم در این زمینه داستانی را از امتهای گذشته نقل میکند:
«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون»؛[۲]خداوند (براى آنان که کفران نعمت میکنند،) مثالى زده است. منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا میرسید، امّا به نعمتهاى خدا ناسپاسى کردند و خداوند به سبب اعمالى که انجام میدادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشاند.
خداوند در این آیه داستان شهرى را یادآور میشود که از هر نوع امکانات رفاهى برخوردار بود؛ امنیّت و آرامش داشت؛ روزى آن از هر سو به فراوانى میرسید، ولى نعمتهایى را که خداوند داده بود، ناسپاسى کرد.
نتیجه این شد که خداوند تلخى گرسنگى و ترس را به آنان چشانید، آنچنان که گویا گرسنگى و تلخى مانند یک تن پوش آنها را احاطه کرده است. فراوانى روزى به گرسنگى، و امنیت و آرامش به ترس تبدیل شد و این نتیجه عملکرد خود مردم بود.
نقل شده است منظور از «قریه»، در این آیه مکه است که خداوند هفت سال مردم آنرا گرفتار گرسنگى و بدبختى کرد، تا آنجا که ظرفهاى پوستین و پشمهاى آغشته به خون و حشرات بدن حیوانات را میخوردند.
این جریان اتفاق افتاد که پیامبر(ص) نسبت به آنها نفرین کرد و از خداوند خواست که مردم کافر و ناسپاس را مانند مردم زمان حضرت یوسف(ع)، هفت سال دچار قحطى و بدبختى کند.
برخى نیز میگویند؛ مقصود قریهاى است که پیش از پیامبر اسلام، خداوند پیامبرى به سوى آنها فرستاد، آنها کافر شدند، او را کشتند و خداوند آنها را گرفتار عذاب کرد.[۳]
امام باقر(ع) فرمود: همانا انسان گناه میکند، پس روزى از او دفع میشود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ، فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ».[۴]
امام صادق(ع) در همین مورد فرمود؛ حتی نیت گناه از سوی فرد مؤمن میتواند وی را از رزق خداوند محروم ساز: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ رِزْقَهُ».[۵]
در همین رابطه در تفاسیر قرآن ذیل آیات ۱۷- ۱۹ سوره قلم داستانی به این مضمون نقل شده است:
پیرمرد مؤمن و بزرگواری در یمن در دهکده «صروان» باغی داشت، او به قدر نیاز از محصول آن برداشت میکرد، و بقیه را به مستحقان و نیازمندان میداد.
هنگامى که چشم از دنیا فرو بست، فرزندانش گفتند ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم؛ چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند، و ما نمیتوانیم مانند پدرمان عمل کنیم!
به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از آن بهره میگرفتند محروم سازند. سوگند یاد کردند که میوههاى باغ را صبح زود، دور از چشم مستمندان بچینند و براى مستمندان چیزى نگذارند. این نیت آنان باعث شد تا در حالیکه آنها خواب بودند آتشى آن باغ را احاطه نمود و تمام محصول را سوزاند.[۶]
گاهی نیز تنگی روزی برای آزمایش و امتحان است:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»؛[۷] قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها، جانها و میوهها، آزمایش میکنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.
«وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»؛[۸] و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ میگیرد، میگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
بنابر این، ما هم معتقدیم روزى هر کس مقدر و ثابت شده، ولى در عین حال مشروط به تلاش و کوشش است. هر گاه این شرط حاصل نشود مشروط نیز از میان خواهد رفت.
این درست مانند آن است که میگوییم هر کس اجلى دارد و مقدار معینى از عمر، مسلماً مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتى دست به انتحار و خودکشى بزند، یا از مواد زیانبخش تغذیه کند تا اجل معینى زنده میماند!
مفهومش این است که این بدن استعداد بقا تا یک مدت قابل ملاحظه دارد، اما مشروط بر اینکه اصول بهداشت را رعایت کند و از موارد خطر بپرهیزد، و آنچه سبب مرگ زودرس میشود از خود دور کند.[۹]
گاهى خشکسالى و قحطى شدیدى پیش میآید و موجود زنده هر چه تلاش میکند غذایى را به دست نمیآورد و میمیرد، در چنین حالتى معلوم میشود که روزى او در طبیعت تمام شده و باید بمیرد. حتى اگر غذا آماده باشد و سهم روزى حیوان تمام شده باشد، نمیتواند از آن روزى استفاده کند و میمیرد.[۱۰]
گفتنی است؛ همانگونه که با گناه و کفران نعمت روزی کم یا قطع میشود، با دعا و اعمال نیک میتوان آنرا افزایش داد.
لازم به یادآوری است، آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى در حقیقت هشدار به مردم حریص و دنیاپرست که براى تأمین زندگى به هر دری میزنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب میشوند، به گمان اینکه تنها با این راه و روش میتوانند به روزی دست یابند.
قرآن و احادیث به اینگونه افراد تذکر میدهد که بیهوده دست و پا نکنند، و از راههای نامشروع براى تهیه روزى تلاش ننمایند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند خداوند از این راه همه نیازمندیهاى آنها را تأمین میکند.[۱۱]
پی نوشت
رزاق بودن خدا با فقر و گرسنگی مردم سازگاری دارد یا نه؟
[۱]. هود، ۶٫
[۲]. نحل، ۱۱۲٫
[۳]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۶، ص ۶۰۰، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۳، ص ۶۷۲، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
[۵]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ۱، ص ۱۱۶، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
[۶]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۵۰۵٫
[۷]. بقره، ۱۵۵٫
[۸]. فجر، ۱۶٫
[۹]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۲۲، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۱۰]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ۵، ص ۱۷۶، بیجا، بیتا.
[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۲۲٫
کارکرد دین در زندگی بشر
کارکرد دین در زندگی بشر
سوال
آيا دين صرفا ماهيت فردى و خصوصى دارد يا داراى نقش و كاركرد اجتماعى نيز هست! اگر هست كاركرد آن چيست؟
جواب
دين افزون بر كاركردهاى فردى، داراى نقش اجتماعى نيرومند و بديل ناپذيرى است. از همين رو از ديرزمان فيلسوفان و انديشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دين توجه چشمگيرى داشته اند. اكنون به اختصار به پاره اى از كاركردهاى اجتماعى دين اشاره مى شود:
ايجاد جامعه سالم :
وجود جامعه سالم، يكى از بنيادى ترين نيازهاى اجتماعى انسان است. تحقق اين مهم و حسن روابط و مناسبات اجتماعى انسان در گرو امورى است از جمله:
۱٫ جهت گيرى به سمت اهداف، ايده آل ها و معيارهاى تكاملى، پيش برنده و بشر دوستانه.
۲٫ وجود قوانين جامع، دقيق و عادلانه.
۳٫ رعايت عملى عدالت و اجراى قوانين؛ قناعت به حقوق خود و رعايت حقوق ديگران.
۴٫ پاى بندى به تعهدات و پيمان ها.
۵٫ پاس داشت اصول اخلاقى، حس تعاون و همدردى و احساس محبت و مهربانى نسبت به يكديگر.
۶٫ انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل.
دين پشتوانه اخلاق اجتماعى :
يكى از نقش هاى بنيادين دين در اجتماع، پشتوانه اخلاق اجتماعى است. بزرگترين و والاترين آموزگاران اخلاق، انبياى بزرگ الهى بوده اند و ژرف ترين، جامع ترين و كهن ترين مضامين و احكام اخلاقى را در منابع دينى و با پشتوانه الهى مى توان يافت.
از نگاه استاد مطهرى:
اخلاقِ منهاى خدا و منهاى دين و ايمان، هم چون اسكناس بدون پشتوانه و استدلال بدون منطق است.[۱۰۹] ايشان در اين باره «ژرژبيدو» رهبر سوسياليست هاى فرانسه و از مدافعان اعلاميه حقوق بشر را مثال مى آورد كه وقتى سخن از استقلال الجزاير به ميان آمد شديدا با آن مخالفت كرد و جزو سازمان هاى آدمكش در برابر آزادى خواهان الجزايرى قرار گرفت.[۱۱۰] بنابراين بدون خدا و دين، معنويت و اخلاق سرابى بيش نيست.
به قول داستايوفسكى «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است».[۱۱۱]
ريشه همه اينها يك چيز است و آن فاصله گرفتن سياست و نظام مديريت جامعه از خدا و دين. خدا سرسلسله معنويات است و هم پاداش دهنده كارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه كه خود امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مى كند كه انسان در جهان، معنويتى قائل باشد.
يعنى وقتى كه انسان به خدايى معتقد باشد مى تواند انسان ها را دوست داشته باشد، اين احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز داشته باشد. اعتقاد مذهبى پشتوانه مبانى اخلاقى است. كسى كه مى گويد اخلاق از مقوله زيبايى است، و زيبايى را هم زيبايى معقول و معنوى مى داند بايد توجه داشته باشد كه اساسا تا ما به يك حقيقت و زيبايى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشيم نمى توانيم به يك زيبايى معنوى ديگر معتقد باشيم.
زيبايى معنوى روح يا زيبايى معنوى فعل؛ وقتى معنى پيدا مى كند كه ما به خدايى اعتقاد داشته باشيم. اگر خدايى نباشد معنى ندارد كه فعل فقط در دنيا خوب و زيبا باشد. اساسا فعل زيبا يعنى فعل خدايى، فعلى كه گوئى پرتوى از نور خدا در آن هست.[۱۱۲]
پاره اى از كاركردهاى اخلاقى – اجتماعى دين عبارت است از:
۱٫ استوار ساختن ميثاق ها و پيمان ها
احترام به عهد و پيمان يكى از اركان اساسى تمدن است. اين نقش را همواره مذهب بر عهده داشته و هنوز كه هنوز است جانشينى پيدا نكرده است.
«ويل دورانت» در كتاب «درس هاى تاريخ» مى نويسد:
«مذهب… به مدد شعائر خود ميثاق هاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورده و از اين راه استحكام و ثبات به وجود آورده است».[۱۱۳]
۲٫ ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى
«رابرتسون اسميت» بر آن است كه دين دو كاركرد دارد:
يكى تنظيم رفتار فردى براى خير همگان و ديگرى برانگيختن احساس اشتراك و وحدت اجتماعى. او مناسك دينى را وحدت زا و تحكيم بخش اشتراك اجتماعى مى داند.[۱۱۴]
«اميل دوركيم» نيز نقش حياتى دين را ايجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مى داند. او مى گويد:
«مناسك دين براى كاركرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند كه خوراك براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زيرا از طريق همين مناسك گروه خود را تأييد و حفظ مى كند».[۱۱۵]
برخى از كارويژه هاى دين در راستاى ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از:
۲ـ۱٫ انگيزش محبت و عواطف انسانى.[۱۱۶]
۲ـ۲٫ بسط شخصيت و مقابله با خودخواهى و طغيانگرى هاى نفس انسان.[۱۱۷]
۲ـ۳٫ رفع اختلاف،[۱۱۸] فراموشاندن بدى ها و تصفيه كدورت ها.[۱۱۹]
۲ـ۴٫ تعهدآفرينى و ايجاد احساس مسئوليت.[۱۲۰]
استاد مطهرى در اين باره مى نويسد:
«تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مى آورد كه عواطف و احساسات و هدف ها و ايده آل ها و معيارها دگرگون مى شود و جهان بينى عوض مى شود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مى كند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مى كند و جهت ديگر غير از جهت زندگى فردى را درك مى كند، نوع دلبستگى عوض مى شود».[۱۲۱]
عدالت و قانون :
دين بزرگ ترين پشتوانه اجراى عدالت و قانون است. فروغى از «منتسكيو» نقل مى كند:
«مذهب مى تواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد»[۱۲۲].
جايگاه عدالت در دين چنان ارجمند است كه قرآن دراين باره مى فرمايد:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ »[۱۲۳].
براساس آيه بالا برقرارى عدالت اجتماعى يكى از اهداف مهم بعثت انبياء و انزال كتاب آسمانى است.
كار ويژه هاى عدالت مدار دين :
۱٫ بينش و انگيزش
نقش دين و پيامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگيزش نسبت به آن نقش بديع و انحصارى است و با ديدگاه فيلسوفان و ديگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنيادين دارد:
۱ـ۱٫ در بعد نظرى، «دين» با ارايه جهان بينى عدالت نگر، عدالت بشرى را به عنوان جزئى از كل عدالت جهانى مى شناساند، نه اين كه اين جهان را آكنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمين منافع خود، لازم شمرد. از طرف ديگر دين آينده بشريت و حركت تاريخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگير و جهان گستر معرفى مى كند.[۱۲۴]
۲ـ۱٫ در بعد عاطفى و انگيزش، «عدالت» را امرى مطلوب، پركشش، جاذبه دار و مطبوع و دلپذير مى سازد.[۱۲۵]
۲٫ ارايه قوانين عادلانه
مطمئن ترين منبع قوانين عادلانه براى بشر، قوانين دينى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسير شهوات و خودخواهى، انتظار نمى رود. علم و تكنولوژى نيز نه تنها انسان را به عدالت نزديك نساخته، بلكه بر اثراسارت آن در دست انسان هايى كه اسير شهوات و هواهاى نفسانى خويشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.
«ژوزوئه دوكاسترو» مى گويد:
«جهان در حالى كه علم و صنعت آن، پيشرفت كرده است، سياست جهان دوران توحش را طى مى كند».[۱۲۶]
«ژان ژاك روسو» مى نويسد:
«براى كشف بهترين قوانينى كه مناسب ملل است، يك عقل كل لازم است كه ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هيچ حس نكند [ فاقد گرايش شهوانى باشد]. هيچ گونه وابستگى با طبيعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما كمك كند. پس فقط خدايان مى توانند آن طور كه بايد و شايد به مردم قانون عرضه دارند»[۱۲۷].
آنچه گذشت، تحليل مسئله از منظر برون دينى و به عبارت ديگر نگاه برون متنى است. از ديگر سو با مرورى كوتاه بر قوانين اسلامى و آيات قرآن، روشن مى گردد كه اسلام دينى جامع و همه سونگر است كه تمام ابعاد زندگى انسان را در نظر گرفته است. اين دين، همان گونه كه مردم را به عبادت و يكتاپرستى دعوت مى كند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احكام و دستوراتى در مورد مسائل حكومتى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى، قضايى، فرهنگى، تربيتى و… دارا است.
«ادوارد گيبون»[۱۲۸] مى نويسد:
«… قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلميناست. كه شامل مجموعه قوانين دينى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضايى، جنايى و جزايى است. همين مجموعه قوانين از تكاليف زندگى روزانه گرفته تا تشريفات دينى؛ از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب و مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده همه را در بر دارد»[۱۲۹].
۳٫ مبارزات آزادى بخش
نقش دين و پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناق ها و درگيرى با مظاهر طغيان، از اساسى ترين نقش هاست. قرآن در حكايت هاى تاريخى خود درگيرى هاى پيامبران را با مظاهر استبداد مكرر يادآورى مى كند و در برخى آيات خود تصريح مى كند طبقه اى كه با پيامبران همواره در ستيز بوده اند، اين طبقه بوده اند.[۱۳۰]
۴٫ استقرار نظم عادلانه
يكى از كارويژه هاى انبيا، تلاش در جهت ايجاد نظام عادلانه اجتماعى است. از زمان نوح (علیه السلام) هر پيامبرى كه آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ريخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.[۱۳۱] چنانكه گذشت، قرآن در آيه ۲۵ سوره حديد يكى از اهداف بعثت انبيا را برقرارى عدالت اجتماعى شمرده است.
استاد مطهرى در معناى اين آيه مى گويد:
«يعنى بر هم زدن يك نظم فاسد موجود و استقرار يك نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالت ها و نبوت ها بوده، فقط اين امر در اسلام ختميه محرزتر و مشخص تر است».[۱۳۲]
پی نوشت
[۱۰۹]. شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۱۲۳، قم و تهران: صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۲٫
[۱۱۰]. همان، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص ۴۳، قم و تهران: صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۴٫
[۱۱۱]. همان، تعليم و تربيت در اسلام، ص ۱۱۸، تهران: صدرا، چاپ بيست و پنجم، ۱۳۷۴٫
[۱۱۲]. همان جا.
[۱۱۳]. شهيد مطهرى، وحى و نبوت، ص ۲۷، قم و تهران: صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴٫
[۱۱۴]. بنگريد: ملكم هميلتون، جامعه شناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص ۱۷۰، چاپ اول، ۱۳۷۷٫
[۱۱۵]. همان، ص ۱۷۹٫
[۱۱۶]. شهيد مطهرى، يادداشت ها، ج ۴، ص ۱۲۳٫
[۱۱۷]. همان، ص ۱۲۳٫
[۱۱۸]. جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص ۵۲، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۰٫
[۱۱۹]. شهيد مطهرى، يادداشتها، ج ۴، ص ۱۵۷٫
[۱۲۰]. شهيد مطهرى، يادداشتها، ج ۴، ص ۱۴۱-۱۳۲٫
[۱۲۱]. همان، ص ۱۲۳ و ۱۲۴٫
[۱۲۲]. محمد على فروغى، آيين سخنورى، ج ۲، ص ۱۹، ق: شهيد مطهرى، همان، ص ۱۸۹٫
[۱۲۳]. حديد ۵۷، آيه ۲۵٫
[۱۲۴]. بنگريد: همان، تكامل اجتماعى انسان، قم و تهران: صدرا.
[۱۲۵]. جهت مطالعه بيشتر بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج ۴، صص ۱۷۷-۱۷۴٫
[۱۲۶]. همان، ص ۱۲۳٫
[۱۲۷]. ژان ژاك روسو، قرارداد اجتماعى، ترجمه منوچهر كيا، ص ۴۸، تهران: انتشارات گنجينه، چاپ دوم ۱۳۵۲٫
[۱۲۸]۱٫ Edward Gibbon.
[۱۲۹]. جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد (صلی الله علیه وآله) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، ص ۹۸ ـ ۹۹، قم: دارالتبليغ اسلامى، بى چا، بى تا.
[۱۳۰]. همان، وحى و نبوت، ص ۲۸٫
[۱۳۱]. مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص ۱۲۸٫
[۱۳۲]. همان.
دلیل عقلی عصمت امامان {ع}
سوال
اگر بخواهیم از نظر عقلى بررسى کنیم، چه دلیلى بر عصمت امامان علیهم السلام وجود دارد؟
۱٫ امام جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله، اُسوه، پیشوا و راهنماى مردم به سوى خداست.
۲٫ اگر امام گناه یا خطا کند، هدف از نصب او تأمین نشده و نتیجه خلاف مى دهد.
۳٫ نقض غرض از خداوند حکیم محال است؛ پس:
۴٫ خداوند امام را از گناه و خطا در امان مى دارد.
متکلّمان زیادى به این دلیل توجّه داشته و آن را در اثبات عصمت به کار برده اند.۲
۱٫ با رسالت حضرت ختمى مرتبت گزینش انبیا به آخر رسید. و پس از آن، پیامبر دیگرى مبعوث نخواهد شد. از این رو لازم است دین خاتم هر آنچه در تحقّق سعادت دنیوى و اُخروى انسان تا قیامت مورد نیاز است را تأمین نماید.
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِیناً»۶٫
۱) اسلام دین خاتم است؛
۲) دین خاتم باید جامع و داراى تبیین صحیح و کامل باشد؛
۳) فرصت تبیین کامل دین در زمان پیامبر نبوده است.
۴) تفسیر نادرست و هواخواهى انسان عامل تحریف در دین است؛ پس:
۵) دین خاتم نیازمند حافظ است؛
۶) حافظ دین باید معصوم باشد؛
۷) محال است خدا و پیامبر در تأمین و تعیین حافظ دین کوتاهى کرده باشند، پس:
۸) حافظ معصوم و منصوب دین همواره وجود دارد.
دلایل فوق، عصمت امام از گناه و خطا هر دو را اثبات مى کنند.
۱٫ جهت آگاهى بیشتر بنگرید: على ربانى گلپایگانى، عصمت امام از نگاه خرد، مقاله قبسات(فصلنامه)، ش ۴۱٫
۲٫ مصابیح الانوار، سیدعبداللّه شبر، ج ۲، ص ۱۳۴ ؛ حق الیقین، همان، ج ۱، ص ۹۱ ؛ سرمایه ایمان، عبدالرزاق لاهیجى، ص ۱۱۴٫
۳٫ بنگرید: کشف المراد، علامه حلى، ص ۳۹۰٫
۴٫ همان، سید مرتضى، ج ۱، ص ۱۷۹؛ همان، بحرانى، ص ۱۷۸٫
۵٫ علامه امینى نام شانزده نفراز بزرگان اهل سنت را که تصریح به این مسئله دارند، ذکر نموده است. ر.ک: الغدیر، ج ۱، صص ۲۳۰ – ۲۳۷؛ همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج ۳۷، صص ۱۰۸ – ۲۵۳٫
۶٫ مائده ۵، آیه ۳٫
۷٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۸، ص ۲۰٫
۸٫ ر.ک: بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۸۴٫