ایجاد انگیزه [۱]
راوی میگوید: روزی در نخلستانی به محضر علی علیه السلام رسیدم. حضرت مشغول حفر قناتی بودند و هنگام ظهر از قنات بیرون آمد، نماز ظهر و عصرش را خواند، بعد فرمودند: غذایی برای خوردن هست؟ گفتم: کدوی پخته داریم. فرمود: بیاور. مقداری کدوی پخته برای ایشان آوردم. دست مبارکش را شستند و مشغول خوردن غذا شدند. در همان حال، چنین زمزمه میکردند: «لعنت خدا بر آن کسی که به واسطه شکم به جهنم میرود!»
راوی میگوید: حضرت بعد از صرف ناهار، دوباره به قنات رفتند و کلنگی زدند، اتفاقا به حفرهای خورد که آب از آن فوران کرد و به سرعت تمام چاه پر از آب شد، به حدی که آب گلآلود تا ریش امیر المؤمنین علیه السلام بالا آمد و دیگر امکان کار کردن در آنجا وجود نداشت. حضرت از قنات بالا آمد.
فرزندان و خویشاوندان حضرت که در آنجا حضور داشتند، از دیدن این مقدار آب خوشحال شدند.
آنگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حالی که هنوز از قنات بالا نیامده بود و یک پایش این طرف قنات و پای دیگر آن طرف بود، فرمودند: برایم قلم و دوات بیاورید، (چنانکه کار علی علیه السلام در آن ۲۵ سال این بود که بیست و چهار چشمه و قنات و باغستان وقف فقرا و ضعفا و بیچارهها کرد.) همانجا و در همان حال، وقفنامه این قنات را نوشتند و فرمودند: ای فرزندان و خویشان من، چشمداشتی به این قنات نداشته باشید، این مال فقرا و بیچارهگان است. [۲]
حضرت علی علیه السلام با وقف این قنات، علاوه بر کسب رضای خداوند و منفعت رساندن به نیازمندان، یک شیوه تربیتی را نیز نسبت به فرزندان و اطرافیان خود به کار گرفتند که میتواند اثر تربیتی فوقالعادهای به دنبال داشته باشد و به عنوان یک الگوی تربیتی کارآمد مورد استفاده والدین قرار گیرد.
آن حضرت با انجام چنین کاری در واقع خودش را الگویی برای فرزندانش در مسئله وقف معرفی میکند و به فرزندانش میآموزد که تلاش و کوششتان برای آخرت باشد، نه برای شکم و دنیا و بهترین وسیله برای آموزش چنین باوری «وقف» است.
* * * * * * * *
متن و محتوا
اشاره
امروزه یکی از دغدغههای اساسی والدین گرامی، مسئله تربیت فرزندان و رشد آنها است. البته موفقیت و اثرگذاری، والدین به این مسئله ختم میشود که برای دستیابی به تربیت و رشد موفق و مناسب، چه شیوه تربیتی را اتخاذ کردهاند. و قطعا برای کسانی که اهل بیت علیهم السلام را پیشوا و الگوی خود میدانند، متناسب بودن سبک تربیتی اتخاذ شده با سبک و شیوهای که اهل بیت علیهم السلام در تربیت میپسندند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از اینرو در پی آن هستیم تا بخش کوچکی از روش تربیتی اهل بیت علیهم السلام در جهت تربیت و رشد فرزندان را مرور کنیم که البته این بیان ما با توجه به وقف و واقفان تکمیل میگردد.
به طور کلی ائمه طاهرین علیهم السلام در تربیت فرزندانشان شیوههای مختلفی به کار میبردند و در هر موقعیتی از شیوهای مناسب بهره میجستند. از سیره و سخنان امامان چنان برمیآید که آنها از سه شیوه «تربیت الگویی»، «تربیت عملی» و «تربیت موعظهای» بیشتر بهره میبردند. والدین محترم نیز میتوانند در هر سه شیوه تربیتی ذکر شده، از وقف و سیره واقفان مدد بگیرند و زمینه تربیتت صحیح فرزندانشان را فراهم نمایند:
الف) تربیت الگویی با وقف و موقوفات
تربیت به شیوه الگویی عبارت است از ارائه الگوهای مطمئن و شایسته برای اینکه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خویش قرار داده، در مسیر تکامل و رشد بهتر، گام بردارند. بیتردید والدین، خود اولین الگوی فرزندان هستند و فرزندان رفتار و زندگی آنان را سرمشق خویش قرار میدهند.
اگر بخواهیم فرزندان ما تربیت صحیح و کارآمدی را داشته باشند، خود پدر و مادر باید در درجه اول از آن تربیت برخوردار باشد، بعد فرزندان را به سوی دستیابی به آن هدایت کند زیرا:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
براساس تربیت به روش الگویی، امام سجاد علیه السلام نمونهای کامل برای فرزندان بود و با رفتار و اعمال شایسته خویش، فرزندان را به طور غیرمستقیم و با زبان عمل تربیت میکرد. آن بزرگوار، در مواعظ و وصایای متعددش کمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش میکرد و گویا عمل پیوسته و دلنشین آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظهای در این باره بینیاز میساخت.
صاحب «کشف الغمة» مینویسد: آن حضرت دوست نداشت کسی در طهارت یاریش کند. خودش برای وضو آب فراهم میکرد و شبها قبل از خوابیدن آب را آماده میساخت، در نیمه شب بیدار میشد، ابتدا مسواک میزد و بعد وضو میگرفت و نماز میخواند نمازهای مستحبی که در روز از او فوت میشد، شب قضا میکرد و میفرمود: فرزندانم، این نمازها بر شما واجب نیست؛ ولی دوست دارم هر کدام از شما که نفسش را بر کار خیری عادت داد، بر آن مداومت ورزد. [۳]
امام باقر علیه السلام فرمود: علی بن الحسین علیه السلام شبها کیسه نان را بر دوشش میگذاشت و [به مستمندان] صدقه میداد. آن حضرت همچنین فرمود: پدرم علی بن الحسین علیه السلام اموالش را دو بار [بین مستمندان] تقسیم کرد. [۴]
اما والدین گرامی میتوانند با اشاره به موقوفاتی که هر یک از اهل بیت علیهم السلام داشتهاند، در این زمینه الگودهی نمایند. زیرا آنان الگوهای موثر در انجام وقف بودهاند.
با این نگاه، میتوان گفت موقوفاتی که با نیت آشنایی با سبک و سیره اهل بیت علیهم السلام شکل میگیرند، نوعی از نقشآفرینی تربیتی وقف است که در جهت معرفی الگوها به متربیان مورد استفاده قرار میگیرد.
در سیره پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله نقل شده که آن حضرت نخستین وقف در اسلام را پس از کشته شدن مخیریق در احد، انجام داده است. مخیریق یکی از یهودیانی است که در جنگ احد همراه سپاه اسلام علیه مشرکان جنگید. هنگامی که به سوی احد حرکت کرد، گفت: اگر من کشته شدم، هفت قطعه از باغهای من از آن رسول خدا صلّی الله علیه و آله باشد. مخیریق در این جنگ کشته شد و آن باغهای هفتگانه از همان تاریخ، یعنی سال سوم هجری به ملک پیامبر صلّی الله علیه و آله در آمد و آن حضرت تصرف نمود.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله آن باغها را اداره میکردند تا اینکه در همان سال آن باغها را وقف کردند؛ اما این وقف خاص بود، یعنی، بر اولاد و بر بنیهاشم وقف شد. [۵]
در قرب الاسناد آمده که: از امام رضا علیه السلام درباره نخلستانهای هفتگانه (الحیطان السبعه) مخیرق پرسیدم، فرمودند: آنها میراث پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله بود که وقف فرمودند و آن حضرت، درآمد آن را صرف هزینه مهمانها و نیازمندیهای خویش میکرد.
پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله عباس بر سر آن با فاطمه سلام الله علیها به داوری برخاست. علی علیه السلام و دیگران گواهی دادند که این نخلستانها وقف است. [۶]
امامان شیعه که پس از رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله پرچمدار این شیوه حسنهاند، در این عرصه خوش درخشیدهاند که در پیشاپیش آن علی علیه السلام قرار دارد.
درباره صدقات و موقوفات علی علیه السلام تاریخنگاران مطالب زیادی را یادآور شدهاند که انسان را به شگفتی وامیدارد از آن جمله اینکه: «علی علیه السلام فرمود: اگر صدقه (موقوفات) من امروز میان بنیهاشم تقسیم شود، همگی را کفایت میکند.» [۷]
علی علیه السلام چشمههایی را در ینبع، سویقه و مدینه ایجاد کرد و زمینهای موات فراوانی را احیا کرد، سپس آنها را از ملک خود خارج ساخته و صدقه برای مسلمانان قرار داد؛ به گونهای که هنگام مرگ چیزی برای خویش باقی نگذاشته بود. [۸]
بخشی از وصیتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها درباره موقوفاتش به این قرار است: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این چیزی است که فاطمه دختر محمد صلّی الله علیه و آله در مورد باغهای هفتگانه (خیبر) وصیت کرده است. این وصیت برای علی بن ابیطالب علیه السلام که پس از درگذشت او به فرزندش حسن علیه السلام و بعد از درگذشت او به فرزندش حسین علیه السلام و پس از او به اولاد بزرگ وی یکی پس از دیگری به فرزندانشان میرسد.» [۹]
عبد الرحمان بن حجاج گوید: «امام موسی بن جعفر علیه السلام وصیت پدرش و وقفنامه خودش را به وسیله ابواسماعیل مصادف به سوی من فرستاد. آن وصیت این چنین است:
«به نام خداوند مهرگستر و بخشنده.
این صدقات و موقوفات موسی بن جعفر علیه السلام است. زمین واقع در فلان محله را با حدود چنین و چنان به طور کلی ـ اعم از نخل، زمین، قنات، آب، چاه، حقوق آن، حق آبیاری و تمام حقوقش در پستی و بلندی و عرض و طول و حیاط و مطبخ و نهر و جاده و سیلگاه و خراب و آباد ـ با تمام حقوقش بر فرزندانش ـ دختر و پسر ـ وقف کرد و متولّی آن پس از پرداخت هزینههای آن و پس از پرداخت محصول سی درخت به بینوایان اهل آنجا، بقیه محصولات آن را میان فرزندان موسی بن جعفر تقسیم میکند و به پسران، دو برابر دختران میپردازد… [۱۰]
ب) تربیت عملی با وقف و موقوفات
معصومین با واگذاری مسؤولیت به فرزندان، شرکت دادن آنها در فعالیتهای پسندیده و بردن آنها به مجالس و مکانهای مناسب به طور عملی به تربیت آنان پرداختند و بر کار آنان نظارت میکردند.
مثلا حضرت زهرا سلام الله علیها برای اینکه فرزندش امام حسن علیه السلام را به گونهای تربیت کند که در هنگام دعا کردن همسایگان و نزدیکانش را فراموش نکند، او را در کنار خود قرار میدهد و خود از ابتدای شب تا صبح برای همسایگان و نزدیکان دعا میکند و هنگامی که فرزندش علت این عمل او را جویا میشود، میفرماید:
«اَلجَارَ ثُمَّ الدَّارَ» [۱۱]
امام سجاد علیه السلام برای آموزش احترام به بزرگترها، تنها به شیوه تربیت الگویی بسنده نمیکند و به طور عملی به فرزندش میآموزد که با بزرگتر باید چگونه برخورد داشته باشد. محمد بن مسلم مکی میگوید: «ما نزد جابر بن عبدالله بودیم که علی بن حسین علیه السلام در حالی که فرزند خردسالش محمد علیه السلام همراهش بود، نزد جابر آمد. علی بن حسین به فرزندش فرمود:
«قَبِّل رَأسَ عَمِّک فَدَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مِنْ جَابِرٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ؛ صورت عمویت [جابر] را ببوس. پس محمد بن علی علیه السلام نزد جابر آمد و صورت او را بوسید.»
نمونههایی که ذکر شد، نشان میدهد که اهل بیت علیهم السلام با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مکانهای مختلف، واگذاری مسؤولیت به آنها و شرکت دادن آنان در فعالیتهای سیاسی و عبادی و اجتماعی به تربیت عملی آنان اقدام میکردند و این شیوه در تربیت بس مفید و مؤثر است؛ زیرا بسیاری از نقاط ضعف و قوت اخلاقی و غیراخلاقی فرزندان و نیز استعدادها و توانمندیهای آنان در میدان عمل آشکار میشود چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و یا از عیوب و ضعفهای پنهان رنج ببرند. شرکت دادن فرزندان در فعالیتهای مناسب و نظارت درست بر کار آنان والدین را از این امور آگاه میسازد.
در زمینه وقف نیز پدر و مادرها نباید به همین حد که خود وقفی را انجام میدهند اکتفا کنند؛ بلکه باید فرزندانشان را نیز به این کار تشویق و در مرحله عمل نیز آنان را با این قضیه درگیر کنند. همچنانکه امیر المؤمنین علی علیه السلام در داستان ابتدایی بحث فرزندان را به عنوان وارثان وقف معرفی کرد و آنان را نیز شاهد عمل خیرخواهانه خود معرفی کرد.
در جایی دیگر نقل شده که حضرت علی در خیبر و وادی القری، اموالی را وقف نمود و هم چنین اموال ابی نیزر، بغیبغه، ارباح، أرینه، رغد، رزین و ریاح را بر مؤمنان وقف نمود و فرزندانش از فاطمه سلام الله علیها را که افرادی صالح و امین بودند، به این کار مأمور کرد. [۱۲]
امام علی علیه السلام خود در متن وقفنامهای که نوشته، فرزندانش را به عنوان دفترداران موقوفاتش معرفی کرده است:
«فَإِنَّهُ یَقُومُ عَلَی ذَلِکَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ یَأکُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یُنْفِقُهُ حَیْثُ یَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حِلٍّ مُحَلَّلٍ لَا حَرَجَ عَلَیْهِ فِیهِ… وَ إِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَیْنٌ حَیٌّ فَإِنَّهُ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ إِنَّ حُسَیْناً یَفْعَلُ فِیهِ مِثْلَ الَّذِی أَمَرْتَ بِهِ حَسَناً لَهُ مِثْلُ الَّذِی کَتَبتُ لِلْحَسَنِ؛ نظارت بر این اوقاف و صدقات با (فرزندم) حسن بن علی است، از آنها به قدر ضرورت خود، بدون زیادهروی بهره میبرد و در مواردی که رضای الهی در آن است، صرف مینماید… اگر پیشامدی برای حسن، رخ داد (و از این جهان درگذشت) در حالی که حسین زنده باشد، این کارها به او موکول میشود، باید آنچه را به حسن دستور دادم، وی نیز انجام دهد. برای اوست آنچه برای حسن نوشتم و بر اوست آنچه بر عهده حسن بود.» [۱۳]
ج) تربیت موعظهای با وقف و موقوفات
هر چند تربیت الگویی و عملی به عنوان شیوههای غیرمستقیم تربیتی نقش مؤثری در تربیت دارند؛ اما موعظه و نصیحت فرزندان نیز یک شیوه تربیتی مؤثر و مفید است و گاهی آثاری دارد که از تربیت غیرمستقیم بر نمیآید.
موعظه و نصیحت اگر به جا، منطقی، با لطافت و نرمی و از سر سوز و خیرخواهی باشد، باعث ایجاد الفت و صمیمیت بین والدین و فرزند میشود. زیرا فرزند احساس میکند والدین او را دوست دارند، با او صمیمیاند و برای او احترام و اهمیت قایلند؛ به ویژه اگر والدین قبل از آن محبت بیشائبه و دلسوزی صادقانه خود را نسبت به او نشان داده باشند.
موعظه و نصیحت به وقت خاصی اختصاص ندارد. متأسفانه برخی از والدین فقط هنگامی که فرزندانشان مرتکب خلاف میشوند به فکر نصیحت میافتند. غافل از آنکه موعظه نهی از منکر نیست و غالباً در هنگام ارتکاب خلاف و بعد از آن تأثیر مطلوب ندارد. موعظه باید قبل از ارتکاب خلاف و برای پیشگیری از آن باشد نه وسیلهای برای درمان. [۱۴]
در این شیوه والدین گرامی میتوانند با بیان آثار وقف و تشویق فرزندانشان به این عمل خیرخواهانه زمینه تربیت صحیح را در آنان فراهم نمایند. همچنین میتوانند با مرور آیات و روایات این موضوع به اهداف تربیتی خود برسند؛ زیرا آیات و روایاتی که درباره وقف و آثار آن، به ما رسیده خود نوعی از تربیت موعظهای با کمک وقف میباشد.
براساس منابع دینی فضیلتی همچون وقف، ارزش مال را تا حد ارزش عمر انسان بالا میبرد. کسی که بخشی از مال خود را نزد خدا باقی میگذارد، به ارزش والای عمر خود احترام گذاشته است. مال را از هر راهی که بیندوزیم، هزینهای گزاف بابت آن دادهایم؛ مگر آنکه بخشی از آن را نزد خدا به امانت بگذاریم و ایمان داشته باشیم که
«ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَاللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُونَ؛ آنچه نزد شماست پایان میپذیرد و آنچه نزد اوست، باقی است و قطعا ما صابران را به بهتر از آنچه میکردند پاداش خواهیم داد.» [۱۵]
در این آیه خداوند میفرماید: آنچه شما به دست میآورید، دوام و بقایی ندارد. بنابراین چرا عمری را که ارزش آن بیرون از حساب است، صرف متاعی کنیم که دوامی ندارد؟ آیا هیچ عاقلی، بینهایت را در پای امور محدود و حقیر میریزد؟!
وقف راهی است که بینهایت را به بینهایت وصل میکند. راهی است برای اینکه قیمت عمر خود را بگیریم و به اندازه آنچه دادهایم نصیب بریم. وقف، کار و عمر انسان را ضایع نمیکند و بابت صرف عمر که ارزش بینهایت دارد سود ابدی میدهد. پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله درباره آثار وقف، میفرماید:
«إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إلَّا مِنْ ثَلَاثَةٍ صَدَّقَةٍ جَارِیَةٍ وَ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ وَ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ؛ با مردن انسان طومار زندگی او پیچیده شده و برای همیشه ارتباط او با دنیا قطع میشود، مگر سه گروه: صدقات و خیرات مستمری که مردم، از آنها سود برند، دانشمندی که اثری علمی برای هدایت مردم، از خود به یادگار گذاشته باشد. فرزند صالح و نیککرداری که پدر و مادر را به دعای خیر یاد کند.» [۱۶]
همچنین امام صادق علیه السلام فرموده است:
«لَیْسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَّقَةٌ أَجْرَاهَا فِی حَیَاتِهِ فَهِیَ تَجْرِی بَعْدَ مَوْتِهِ إِلَیَّ یَوْمَ القِیَامَةِ صَدَّقَةٌ مَوْقُوفَةٌ لَاتُورَثُ أَوْ سُنَّهُ هُدًی سَنَّهَا فَکَانَ یَعْمَلُ بِهَا وَ عَمِلَ مَنِ بَعْدِهِ غَیْرُهُ أَوْ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ؛ پس از مرگ آدمی پاداشی به دنبال فرد نمیآید، مگر در سه خصلت: صدقهای که فرد در زمان حیاتش جاری و برقرار ساخته که پس از مرگش تا قیامت جاری و برقرار میماند؛ صدقهای که وقف کرده و به ارث گذاشته نمیشود، و نیز سنّتی که برقرار نموده و در زمان حیاتش به آن عمل میشده و پس از وفاتش به آن عمل میشود. فرزند صالحی که برایش طلب آمرزش کند.» [۱۷]
خداوند متعال در آیهای خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله میفرماید:
«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها؛ از اموال مؤمنان صدقات را بگیر که آنان را از [پلیدی و ناپاکی] پاکیزه میگردانی.» [۱۸]
از آیه مذکور و روایات ذیل آن چنین بر میآید که وقف یکی از بهترین راهها برای تزکیه نفس و پاکسازی درونی است؛ به دو جهت: هم به دلیل ریاضتی که در انقطاع از مال است و هم به دلیل شکوفایی و رشدی که حذف اضافات مالی و دنیایی برای انسان پدید میآورد. تزکیه در لغت یعنی رویش و شکوفایی. انفاق و وقف، ضمن حذف زواید و حرس علفهای هرز، زمینه رشد روحی انسان را فراهم میکند و بدین ترتیب، از رهگذر تصفیه درون و پاکسازی روحانی، زمینه شکوفایی جان آدمی فراهم میشود.
با توجه به مسائل مرور شده، معلوم میشود که وقف اثرات اخلاقی عجیب و عمیقی بر خود شخص واقف و اطرافیان او میگذارد و لذا عرفا و سالکین الی الله علاقه عجیبی به وقف داشتهاند. مؤمنان و عارفان واقعی به دو انگیزه وقف را دوست دارند:
اول: به انگیزه خدمت به خلق که آن را از عبادت خالق جدا نمیدانستند. و لذا این نگره که خدمت به مؤمنان تعمیق ایمان و توسعه جان آدمی است، آنان را به وقف اموال خود میخواند؛
دوم: به دلیل تأثیر آن بر قطع علایق مادی و تمهید وارستگی خود واقف. [۱۹]
و نکته شگفت آن است که وقف، افزون بر تزکیه واقف، جامعه را نیز تهذیب میکند؛ زیرا وقتی سنت وقف در جامعهای رایج و دارج شد، به نوعی همه مردم به بخشندگی و نوعدوستی و سخاوتمندی تشویق میشوند. به واقع وقف، دعوت علنی و عمومی از مردم برای نوع دوستی و مهربانی با یکدیگر است. بنابراین حضور واقف در میان مردم دعوتنامه زنده الهی است برای تشویق مردم و مؤمنان به خیر و نیکی؛ و یکی از بهترین راههای تربیت اشخاص و خانواده ایشان است.
* * * * * * * *
پی نوشت:
۱- روش داستانی.
۲- فروع کافی، ج ۷، ص ۵۴۳، وسائل الشیعة، ج ۱۳، ص ۳۰۳٫
۳- کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ۲، ص ۲۸۷٫
۴- مناقب آل ابی طالب لابن شهرآشوب، ج ۴ ص ۱۵۳٫
۵- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام ، ج ۳، ص ۱۹۰٫
۶- قرب الاسناد، ص ۳۶۳٫
۷- بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۴۰٫
۸- اسد الغابه، ج ۴، ص ۲۴٫
۹- وسایل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۱۱٫
۱۰- منابع فقه شیعه (ترجمه جامع الاحادیث)، ج ۲۴، ص ۲۴۹٫
۱۱- کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج ۱، ص ۴۶۸٫
۱۲- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ۲، ص ۱۲۳٫
۱۳- الکافی، ج ۷، ص ۴۹ و ۵۰٫
۱۴- فرهنگ کوثر، شماره ۲۱، ص ۳۲٫
۱۵- نحل/۹۴٫
۱۶- ارشاد القلوب الی الصواب، ج ۱، ص ۱۴٫
۱۷- الخصال، ج ۱، ص ۱۵۱٫
۱۸- توبه/۱۰۳٫
۱۹- وقف میراث جاویدان، شماره ۷۱، ص ۵۲٫